ترلانترلان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

دوست داشتنی ما

سفر به یاسوج

تصمیممون برای سفر خیلی یهویی شد ولی خب خوب بود یاشوج به قول شما به دیدن آبشار مارگون می ارزید یه روزو اونجا گذروندیم و ظاهرا هم بهت خوش گذشت چون چندتا دوست پیدا کردیو کلی بازی کردی تو راه رفتن به آبشارم که بلال دیدی و دم آبشار که رسیدیم نذاشتی درست حسابی اونجا لذت ببریم همش میگفتی برگردیم طلایی بخریم طلایی میخام🤣🤣🤣🤣 روز دوم هم رفتیم سی سخت اونجا زیاد جای مالی نبود یعنی یه رفتنش با اون جاده ی خیلی خطرناکو بدش نمیارزید ولی خب اونجا هم خالی از لطف نبود خصوصا ماهی کبابیش دقیقا کنار آب چشمه که خیلی بهمون چسبید اینم عکسهای سفرمون تو ماشین تو مسیر رفتن منظره ی آبشار مارگون   در حال رفتن بالا برای دیدن آبشار و شیطن...
23 خرداد 1396

جدا کردن اتاق خواب

اگه به من بود مامانی که خودت میدونی خیلی وقت پیش قصد جدا کردن اتاق خوابتو داشتم (قصدم فقط مستقل شدنته) یعنی از دوسالگی ولی با مخالفت شدید بابایی و مادر و پدر جون مواجه شدم و عقب نشینی کردم الان فعلا هنوز به فکر اینکار نیفتاده بود که یه روز بعد از ظهر که از سر کار برگشتم کمی دراز کشیدم توی تختم و شما اومدی و با اصرار از ما میخ.استی که تختتو ببریم توی اتاقت تا اونجا بخوابی و ما در کمال تعجب نمیدونستیم چی شد که خودت به این تنیجه رسیدی حدس زدم شاید خاله جون باهات حرف زد که وقتی جویا شدم دیدم نه کسی اصلا در این رابطه حرفی نزده خلاصه بابایی میگفت فکر نکنم این بخوابه تنهایی تو اتاقش نمیبریم براش کلی باهات حرف زدم تا راضی شدی که من یه تشک ...
8 خرداد 1396
1